امشب هم از آن شب های بدی بود که باز به خودم تف و لعنت فرستادم که دلم به مادرم خوش است. امشب برای هزارمین بار تصمیم گرفتم دیگر دوستش نداشته باشم، دیگر به خانه اش نروم و دیگر حس نکنم می توانم به کسی غیر خودم اعتماد کنم. این بار نوشتم تا دیرتر فراموش کنم.
منبع
درباره این سایت